عشق
عشق
عشق لذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز میتوان متصور شد، درواقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد.
ریشهٔ واژه
عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو می کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده اند.
در گذشته تصور میشد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبانهای سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند. و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار میرود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانوادهاست. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجوکردن» پیوند دارد. همچنین، به گواهی بهرام فرهوشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.
فردوسی نیز که برای پاسداری از زبان فارسی از به کار بردن واژههای عربی آگاهانه و هوشمندانه خودداری میکند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار میبرد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی میدهد که واژهٔ دیگری را جایگزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمیبرد.
در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده و به کسی که مورداحساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر یا دلربا میگویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، درباهٔ عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختیهای عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه درباره عشق انسان به خدا نیز آمدهاست که در مقوله عرفان و مذهب میگنجد.
بررسی معنی
اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحثهای طولانی و دقیق است، اما جنبههای گوناگون آن را میتوان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار میگیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمههای رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار میگیرد؛ با وجود آنکه در برخی از تعریفها «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافتهای خاص تاکید دارد.
«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمیشود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای وجود عشق را نفی میکنند. عدهای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید میدانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسانها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن میدانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است.. عده دیگری هم میگویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی صرف نیست، اما نمیتوان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عدهای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوههای آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.
تفاوتهای فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریباً ناممکن ساختهاست. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز میدهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به کلیشههای ذهنی خلاصه میشود و درمورد این کلمه ضرب المثلهای زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر میکند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» میداند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد.
انواع
عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شدهاست. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل میگیرد.
عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانمها و عاشقان آنها به کار میرفت.
عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات(می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد.)
عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فرد
عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمیشود
شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار میرود یعنی «دوستت دارم چون...»
عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شدهاست.
عشق ظاهری - رابطه عاشقانهای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.
عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
عشق رومانتیک ـ علاقهای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
عشق یک طرفه - مهرعاطفهای که یک طرفهاست
شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
عشق لحظهای - عشقی که در لحظهای که فرد برای اولین بار با فردی تماس میگیرد به وجود میآید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شدهاست وبه “ love at first sight ” معروف است.
عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.
تقسیم بندی انواع عشق
۱- عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی - در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می خواهد.
۲- عشق حقیقی و عشق مجازی - عشق مجازی از حسن صوری پیدا می شود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمیماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا می شود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می آید. ۳- عشق عرفانی
۴- اروس(eros): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کششهای جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.
۴- لودوس(ludus): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشقهای رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
۵- فیلو(philo): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک میباشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.
۶- استورگ(storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان میباشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
۷- پراگما(pragma): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک میباشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
۷- مانیا(mania): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز -
عشق وسواس گونه.
۸-اگیپ(agape): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر
عشق عرفانی
عشق از مسائل بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است، چندانکه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان وحکمت متعالیه قابل فهم نیست. البته عشق ار مقولاتی است که تعریفش به ذات، نامیسر است وکنهش درغایت خفا وپوشیدگی است.
عشق از مصدر عَشق(=چسبیدن والتصاق)است. به گیاه پیچک عَشَقه گویند زیرابر تنه درخت می پیچد وبالامی رود وآن را خشک می کند. واین تمثیل حالت عشق است که بر هر دلی عارض شود احوال طبیعی او را محو می کند.
مورخان از رشد تدریجی تصوف سخن گفته اند که باعرفان زهدی وخوفی آغاز وبتدریج به عشق ودلسپردگی تبدیل میشود وسرانجام برمعرفت وشناخت باطنی تاکید میکند. نویسندگان زیادی در باره عشق نوشته اند از رابعه وحلاج تا غزالی وبخصوص برادرش احمد غزالی وبعد ها عین القضات همدانی وعطار نیشابوری، اما ابن عربی و جلال الدین محمد مولوی، هرچند در دو جریان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بوده اند.
عشق درکلام افلاطون
افلاطون گوید:عشق، واسطه انسان ها و خدایان است و فاصله آنها را پُر می کند.
همو گوید:عشق در همه کائنات جاری است.
او می گوید: عشق پیوند دهنده همه جهان است.
عشق در کلام مولانا
هرچه گویم عشق را شرح وبیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
کلام مولانا اساساً چیزی بجز عشق نیست، عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتی است سیال ومواج وتوقف ودرنگ ناپذیر، و در حقیقت عنایت وهدایتی است الهی و تفسیر آن در دفتر وکتاب نگنجد.
عشق جز دولت وعنایت نیست
جز گشاد دل وهدایت نیست
عشق را بوحنیفه درس نگفت
شافعی را در او روایت نیست
عشق در کلام روزبهان بقلی فسایی
«عشق سیفی است که از عاشق سر حدوث برمی دارد. عشق کمالی است که از کمال حق است، چون در عاشق پیوندد، از صرف عبودیت و حدوثیت به جلال الهیت، ظاهر و باطنش ربّانی شود. ذکر موت بر ایشان روا نباشد. هر که به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وی راه نیابد.»
عشق در کلام بایزید بسطامی
«هرکه را محبت حق بکشد دیت او دیدار حق است، و هرکه را عشق حق او را بکشد دیت او همنشینی با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردی)
تا رفت دیده و دل من در هوای عشق بنمود جا به کشور بی منتهای عشق
وارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کون اینسان شود کسی که دهد دل برای عشق
ما راست عشق و هرکه به عالم جز این بود بیگانه باشد او، نشود آشنای عشق
(به نقل از نامه دانشوران ناصری، جلد ۴)
عشق در کلام شاه نعمت الله ولی
تن به جان زنده است و جان از عشق در بدن روح ما روان از عشق
عشق داند که ذوق عاشق چیست باز جو ذوق عاشقان از عشق
هرچه در کاینات موجود است جُـود عشق است و باشد آن را عشق
عاشقان عشق را به جان جویند عاقلان اند غافلان از عشق
نعمت الله که میر مستان است می دهد بنده را نشان از عشق
عشق در کلام جواد نوربخش
«صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا می ایستد که: من راضی به رضای توام و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق می ورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه می پسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحله ای رسیده اند که در معشوق (حق) فنا شده اند و مولانا در حقشان فرموده است:
جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای
«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات می باشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم».
اساس آفرینش
بی عشق جهان بلاست یکسر ناکامی و ابتلاست یک سر
آن کس که به عشق آشنا نیست بیگانه به چشم ماست یک سر
عشق است اساس آفرینش هرچیز از آن به پاست یک سر
بی عشق حیات هیچ و پوچ است بیهوده و نارواست یک سر
هر دل که نسوزد از غم عشق جای هوس و هواست یک سر
گر اهل دلی به عشق رو کن نا سوخته دل بلاست یک سر
عمری دل نوربخش با عشق آسوده ز ماسواست یک سر
دیوان نوربخش (جواد نوربخش)
ندای عشق
ماییم در سراچه هستی گدای عشق خدمتگزار عالم و آدم برای عشق
از پا فتاده ایم مگر حق مدد کند تا طی کنیم راه وصالش به پای عشق
در مردم زمانه صفایی ندیده ایم خو کرده ایم از دل و جان با صفای عشق
با پای بی نشانی و با حال بی خودی شاید رسیم در حرم کبریای عشق
در کشتی امید به گرداب حیرتیم ما را مگر نجات دهد ناخدای عشق
از ما مپرس مسئله کفر و دین دگر کفر است در طریقت ما ماسوای عشق
از ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفت ای بخت همّتی که پرم در هوای عشق
در خانه من و تو بجز دردسر نبود باید پناه برد به دولتسرای عشق
ای نوربخش گوش سر خویش را ببند تا بشنوی به گوش دل خود ندای عشق
دیوان نوربخش (جواد نوربخش)
عشق در نزد غربی ها و مقایسه آن با نظر صوفیه
« عشق در ذهن غربیان معمولاً به عنوان کششی تلقی می شود که موجب محبت انسان به همنوعان او می گردد و در نوع عالی آن باعث جلب افراد انسان به سوی حقیقت می باشد. از نظر غربی ها عاشق باید بیاموزد که چگونه دوست داشته باشد. اما این نحوه تلقی برای صوفیه بسیار ابتدایی است. عشق برای صوفی از جمله عواطف نیست، بلکه جذبه ای است الهی. در تصوف وقتی صحبت از عشق الهی به میان می آید منظور کششی است که از جانب حق متوجه صوفی می شود و صوفی را به حق می کشاند. بنابراین تآکید نه بر کوشش عاشق بلکه بر کشش حق است. به همین دلیل صوفیه گفته اند که: عشق آمدنی است و مانند سیلی است خروشان، و صوفی منتظر است تا این سیل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوی:
عاشقان در سیل تند افتادهاند برقضای عشق دل بنهاده اند
دیدگاههای علمی
در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کردهاند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کردهاست. امروزه علوم روانشناسی تکاملی، زیستشناسی تکاملی، مردم شناسی، علم اعصاب و زیست شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحثهای زیادی را مطرح کردهاند. در مدلهای زیستشناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شدهاست. روانشناسی عشق را پدیدهای اجتماعی و فرهنگی قلمداد میکند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو میکنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز میکند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب میشود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.
منشا شیمیایی
بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز میدهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال میشوند. این مواد شیمیایی عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامین، نورفینفرین، سروتونین، اکسیتوسین و وازوپرسین. درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا میکند. معمولاً دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر میرسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر ۲۰۰۵، دانشمندان ایتالیایی در دانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق میشود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته میشود افزایش مییابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر میگردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [ به طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کردهاند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانهای نداشتهاند به ترتیب برابر [(۱۲)pg/ml], [(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NTها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریباً برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»
دیدگاههای فرهنگی
اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگهای مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت میدانند که در همه انسانها وجود دارد، اما میان این فرهنگها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولاً ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت میگیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود میآید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.
عشق در فرهنگ ایرانی
در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم میخورد، که برخی از زمانهای دور وجود داشتهاست. درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم میخورد. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا میرود. در اشعار هم بخشی از داستانهای شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و... به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکردهاند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق پرداختهاند. در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقههای ذاتی به خدا را در درون خود میپروردند و به حالتی از جذب در راه حق میرسیدند که بدان عشق عرفانی میگفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیدهاند که معشوق خود را خدا میدانستند.مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این دسته شاعران هستند. پارهای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثلهای عاشقانه زیادی استفاده نمودهاند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم ازین دست شاعران هستند.
دیدگاههای مذهبی
عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبهای و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است وادعا میکند همواره بین آنکه میپرستد وآنکه پرستیده میشود تفاوت وجود ندارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر میکنیم.
اسلام
قرآن در سورهٔ روم آیهٔ ۲۱ چنین آوردهاست:
و از نشانههای خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است.
بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون منظور ازدواج) گناه است،یعنی از نظر آنها اول باید منظور ازدواج داشته باشید بعد عاشق شود و اگر اتفاقی عاشق شوید بیان آن گناه می باشد چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای ازدواج مانعی ندارد. تا وقتی که نگرانی از بروز گناه و فساد جنسی، در میان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبی (بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.
از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمیشود و همواره در خاطر او باقی میماند»
مسیحیت
در انجیل از عشق به عنوان مجموعهای از اعمال و رفتارها نام برده شدهاست که معنایی وسیعتر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعهای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها عمل میکند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتیان ۸-۴: ۱۳ سخن به میان آمده است:
عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمیکند، هرگز به خود نمیبالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمیشود، خطاهای دیگران را به خاطر نمیسپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمیبرد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پاینده است. عشق هرگز شکست نمیخورد.
مباحث مربوط به تعریف عشق
در اغلب لغت نامهها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف میشود.
به طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیا مانند یک خانه معمولاً به صورت نگهداری و محافظت از آنها و یا پذیرش مسئولیت در قبال آنها همراه است.
«دوستی» - رابطه یا همکاری مناسب بین دوفرد.
«وصال» - ذوب شدن عاشق در معشوق؛ حالت نهایی عشق راستین.
«خانواده» - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.
«پیوند روحی» - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.
توماس جای اورد عشق رایک عمل اختیاری میداند که پاسخی احساسی به دیگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقا شخصیت صورت میپذیرد. اورد تعریف خود را در زمینههای دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده میداند. عشق یعنی با خدا تنها شدن.
معشوق در ادب فارسی
معشوق در ادب فارسی کنایه از فردی است که مورد عشق قرار گرفته، در مقابل وی عاشق قرار دارد. عموماً استنباط ما از معشوق، زن است.
لذت
لذت، طیف گستردهای از حالات ذهنی است که انسانها و دیگر حیوانات بعنوان چیزی مثبت، خوشیآور، یا باارزش تجربه میکنند. لذت شامل حالات ذهنی مشخصتری همچون شادی، تفنن، خوشی، خلسه، و رضامندی میباشد. در روانشناسی، اصل لذت، لذت را بعنوان یک ساز و کار بازخورد (مکانیسم فیدبک) مثبت توصیف میکند که موجودات زنده را در آینده به باز آفرینی شرایطی که لذتبخش یافتهاند ترغیب میکند. بر اساس این نظریه، به همین ترتیب موجودات زنده برای اجتناب از شرایطی که در گذشته موجب رنج شده نیز انگیخته میشوند.
تجربهٔ لذت، تجربهای ذهنی است و افراد مختلف، انواع و مقادیر متفاوتی از لذت را در شرایط یکسان تجربه خواهند کرد. بسیاری از تجربههای لذتبخش با ارضای محرکههای زیستی اساسی، همچون خوردن، ورزش یا رابطهٔ جنسی در ارتباط هستند. دیگر تجربههای لذتبخش با تجارب اجتماعی و محرکههای اجتماعی همچون تجربهٔ احساس فخر، سرشناسی، و خدمت در ارتباط هستند. تقدیر از بابت آثار و فعالیتهای فرهنگی همچون هنر، موسیقی، و ادبیات اغلب لذتبخش هستند.
در سالهای اخیر، پیشرفتهای قابلتوجهی در شناخت مکانیسمهای مغز که زمینهساز لذت هستند، صورت گرفته است. یکی از اکتشافات کلیدی توسط کنت بریج انجام شد که نشان داد لذت تجربهای یگانه نیست. بلکه، لذت از چندین فرایند مغزی شامل علاقه، تمایل، و فراگیری تشکیل شده است که توسط شبکههای مغزی مجزا، هرچند همپوشان، پشتیبانی میشوند. بطور خاص این پژوهش با بهرهگیری از واکنشهای عینی لذتمحور در انسانها و دیگر حیوانات صورت گرفته است، مثلاً بررسی حالات چهرهٔ مربوط به 'علاقه' و 'عدم علاقه' به ذوقیات همسان میان انسان و بسیاری از دیگر پستانداران.
زیبایی
زیبایی یکی از مفاهیم فلسفی و مفهومی پیچیده و انتزاعی است.
زیبایی میتواند یکی از خصوصیات فرد، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه ادراکی از لذت و یا رضایت را در دیگران ایجاد مینماید.
ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی میباشد. زیبایی به طور سنتی جزو ارزشهای نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده است.
ویل دورانت عقیده دارد زیبایی زاده میل است. یکی از نشانههای برجسته اینکه زیبایی زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست میدهد. آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را میخواهیم.
آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو گرفته آن را خوشایند یافتهاند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر گذشت انسان است.
زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر از عشق زن به مرد است اگر چه مدتش کوتاه تر است.
جرج سانتایانا عقیده دارد زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافتهاست (زیبایی وعده لذت است).
عشق لذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز میتوان متصور شد، درواقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد.
ریشهٔ واژه
عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو می کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده اند.
در گذشته تصور میشد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبانهای سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند. و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار میرود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانوادهاست. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجوکردن» پیوند دارد. همچنین، به گواهی بهرام فرهوشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.
فردوسی نیز که برای پاسداری از زبان فارسی از به کار بردن واژههای عربی آگاهانه و هوشمندانه خودداری میکند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار میبرد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی میدهد که واژهٔ دیگری را جایگزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمیبرد.
در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده و به کسی که مورداحساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر یا دلربا میگویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، درباهٔ عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختیهای عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه درباره عشق انسان به خدا نیز آمدهاست که در مقوله عرفان و مذهب میگنجد.
بررسی معنی
اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحثهای طولانی و دقیق است، اما جنبههای گوناگون آن را میتوان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار میگیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمههای رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار میگیرد؛ با وجود آنکه در برخی از تعریفها «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافتهای خاص تاکید دارد.
«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمیشود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای وجود عشق را نفی میکنند. عدهای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید میدانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسانها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن میدانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است.. عده دیگری هم میگویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی صرف نیست، اما نمیتوان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عدهای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوههای آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.
تفاوتهای فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریباً ناممکن ساختهاست. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز میدهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به کلیشههای ذهنی خلاصه میشود و درمورد این کلمه ضرب المثلهای زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر میکند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» میداند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد.
انواع
عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شدهاست. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل میگیرد.
عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانمها و عاشقان آنها به کار میرفت.
عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات(می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد.)
عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فرد
عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمیشود
شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار میرود یعنی «دوستت دارم چون...»
عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شدهاست.
عشق ظاهری - رابطه عاشقانهای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.
عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
عشق رومانتیک ـ علاقهای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
عشق یک طرفه - مهرعاطفهای که یک طرفهاست
شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
عشق لحظهای - عشقی که در لحظهای که فرد برای اولین بار با فردی تماس میگیرد به وجود میآید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شدهاست وبه “ love at first sight ” معروف است.
عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.
تقسیم بندی انواع عشق
۱- عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی - در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می خواهد.
۲- عشق حقیقی و عشق مجازی - عشق مجازی از حسن صوری پیدا می شود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمیماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا می شود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می آید. ۳- عشق عرفانی
۴- اروس(eros): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کششهای جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.
۴- لودوس(ludus): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشقهای رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
۵- فیلو(philo): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک میباشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.
۶- استورگ(storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان میباشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
۷- پراگما(pragma): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک میباشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
۷- مانیا(mania): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز -
عشق وسواس گونه.
۸-اگیپ(agape): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر
عشق عرفانی
عشق از مسائل بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است، چندانکه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان وحکمت متعالیه قابل فهم نیست. البته عشق ار مقولاتی است که تعریفش به ذات، نامیسر است وکنهش درغایت خفا وپوشیدگی است.
عشق از مصدر عَشق(=چسبیدن والتصاق)است. به گیاه پیچک عَشَقه گویند زیرابر تنه درخت می پیچد وبالامی رود وآن را خشک می کند. واین تمثیل حالت عشق است که بر هر دلی عارض شود احوال طبیعی او را محو می کند.
مورخان از رشد تدریجی تصوف سخن گفته اند که باعرفان زهدی وخوفی آغاز وبتدریج به عشق ودلسپردگی تبدیل میشود وسرانجام برمعرفت وشناخت باطنی تاکید میکند. نویسندگان زیادی در باره عشق نوشته اند از رابعه وحلاج تا غزالی وبخصوص برادرش احمد غزالی وبعد ها عین القضات همدانی وعطار نیشابوری، اما ابن عربی و جلال الدین محمد مولوی، هرچند در دو جریان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بوده اند.
عشق درکلام افلاطون
افلاطون گوید:عشق، واسطه انسان ها و خدایان است و فاصله آنها را پُر می کند.
همو گوید:عشق در همه کائنات جاری است.
او می گوید: عشق پیوند دهنده همه جهان است.
عشق در کلام مولانا
هرچه گویم عشق را شرح وبیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
کلام مولانا اساساً چیزی بجز عشق نیست، عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتی است سیال ومواج وتوقف ودرنگ ناپذیر، و در حقیقت عنایت وهدایتی است الهی و تفسیر آن در دفتر وکتاب نگنجد.
عشق جز دولت وعنایت نیست
جز گشاد دل وهدایت نیست
عشق را بوحنیفه درس نگفت
شافعی را در او روایت نیست
عشق در کلام روزبهان بقلی فسایی
«عشق سیفی است که از عاشق سر حدوث برمی دارد. عشق کمالی است که از کمال حق است، چون در عاشق پیوندد، از صرف عبودیت و حدوثیت به جلال الهیت، ظاهر و باطنش ربّانی شود. ذکر موت بر ایشان روا نباشد. هر که به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وی راه نیابد.»
عشق در کلام بایزید بسطامی
«هرکه را محبت حق بکشد دیت او دیدار حق است، و هرکه را عشق حق او را بکشد دیت او همنشینی با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردی)
تا رفت دیده و دل من در هوای عشق بنمود جا به کشور بی منتهای عشق
وارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کون اینسان شود کسی که دهد دل برای عشق
ما راست عشق و هرکه به عالم جز این بود بیگانه باشد او، نشود آشنای عشق
(به نقل از نامه دانشوران ناصری، جلد ۴)
عشق در کلام شاه نعمت الله ولی
تن به جان زنده است و جان از عشق در بدن روح ما روان از عشق
عشق داند که ذوق عاشق چیست باز جو ذوق عاشقان از عشق
هرچه در کاینات موجود است جُـود عشق است و باشد آن را عشق
عاشقان عشق را به جان جویند عاقلان اند غافلان از عشق
نعمت الله که میر مستان است می دهد بنده را نشان از عشق
عشق در کلام جواد نوربخش
«صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا می ایستد که: من راضی به رضای توام و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق می ورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه می پسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحله ای رسیده اند که در معشوق (حق) فنا شده اند و مولانا در حقشان فرموده است:
جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای
«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات می باشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم».
اساس آفرینش
بی عشق جهان بلاست یکسر ناکامی و ابتلاست یک سر
آن کس که به عشق آشنا نیست بیگانه به چشم ماست یک سر
عشق است اساس آفرینش هرچیز از آن به پاست یک سر
بی عشق حیات هیچ و پوچ است بیهوده و نارواست یک سر
هر دل که نسوزد از غم عشق جای هوس و هواست یک سر
گر اهل دلی به عشق رو کن نا سوخته دل بلاست یک سر
عمری دل نوربخش با عشق آسوده ز ماسواست یک سر
دیوان نوربخش (جواد نوربخش)
ندای عشق
ماییم در سراچه هستی گدای عشق خدمتگزار عالم و آدم برای عشق
از پا فتاده ایم مگر حق مدد کند تا طی کنیم راه وصالش به پای عشق
در مردم زمانه صفایی ندیده ایم خو کرده ایم از دل و جان با صفای عشق
با پای بی نشانی و با حال بی خودی شاید رسیم در حرم کبریای عشق
در کشتی امید به گرداب حیرتیم ما را مگر نجات دهد ناخدای عشق
از ما مپرس مسئله کفر و دین دگر کفر است در طریقت ما ماسوای عشق
از ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفت ای بخت همّتی که پرم در هوای عشق
در خانه من و تو بجز دردسر نبود باید پناه برد به دولتسرای عشق
ای نوربخش گوش سر خویش را ببند تا بشنوی به گوش دل خود ندای عشق
دیوان نوربخش (جواد نوربخش)
عشق در نزد غربی ها و مقایسه آن با نظر صوفیه
« عشق در ذهن غربیان معمولاً به عنوان کششی تلقی می شود که موجب محبت انسان به همنوعان او می گردد و در نوع عالی آن باعث جلب افراد انسان به سوی حقیقت می باشد. از نظر غربی ها عاشق باید بیاموزد که چگونه دوست داشته باشد. اما این نحوه تلقی برای صوفیه بسیار ابتدایی است. عشق برای صوفی از جمله عواطف نیست، بلکه جذبه ای است الهی. در تصوف وقتی صحبت از عشق الهی به میان می آید منظور کششی است که از جانب حق متوجه صوفی می شود و صوفی را به حق می کشاند. بنابراین تآکید نه بر کوشش عاشق بلکه بر کشش حق است. به همین دلیل صوفیه گفته اند که: عشق آمدنی است و مانند سیلی است خروشان، و صوفی منتظر است تا این سیل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوی:
عاشقان در سیل تند افتادهاند برقضای عشق دل بنهاده اند
دیدگاههای علمی
در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کردهاند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کردهاست. امروزه علوم روانشناسی تکاملی، زیستشناسی تکاملی، مردم شناسی، علم اعصاب و زیست شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحثهای زیادی را مطرح کردهاند. در مدلهای زیستشناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شدهاست. روانشناسی عشق را پدیدهای اجتماعی و فرهنگی قلمداد میکند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو میکنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز میکند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب میشود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.
منشا شیمیایی
بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز میدهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال میشوند. این مواد شیمیایی عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامین، نورفینفرین، سروتونین، اکسیتوسین و وازوپرسین. درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا میکند. معمولاً دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر میرسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر ۲۰۰۵، دانشمندان ایتالیایی در دانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق میشود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته میشود افزایش مییابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر میگردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [ به طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کردهاند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانهای نداشتهاند به ترتیب برابر [(۱۲)pg/ml], [(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NTها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریباً برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»
دیدگاههای فرهنگی
اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگهای مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت میدانند که در همه انسانها وجود دارد، اما میان این فرهنگها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولاً ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت میگیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود میآید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.
عشق در فرهنگ ایرانی
در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم میخورد، که برخی از زمانهای دور وجود داشتهاست. درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم میخورد. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا میرود. در اشعار هم بخشی از داستانهای شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و... به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکردهاند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق پرداختهاند. در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقههای ذاتی به خدا را در درون خود میپروردند و به حالتی از جذب در راه حق میرسیدند که بدان عشق عرفانی میگفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیدهاند که معشوق خود را خدا میدانستند.مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این دسته شاعران هستند. پارهای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثلهای عاشقانه زیادی استفاده نمودهاند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم ازین دست شاعران هستند.
دیدگاههای مذهبی
عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبهای و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است وادعا میکند همواره بین آنکه میپرستد وآنکه پرستیده میشود تفاوت وجود ندارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر میکنیم.
اسلام
قرآن در سورهٔ روم آیهٔ ۲۱ چنین آوردهاست:
و از نشانههای خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است.
بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون منظور ازدواج) گناه است،یعنی از نظر آنها اول باید منظور ازدواج داشته باشید بعد عاشق شود و اگر اتفاقی عاشق شوید بیان آن گناه می باشد چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای ازدواج مانعی ندارد. تا وقتی که نگرانی از بروز گناه و فساد جنسی، در میان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبی (بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.
از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمیشود و همواره در خاطر او باقی میماند»
مسیحیت
در انجیل از عشق به عنوان مجموعهای از اعمال و رفتارها نام برده شدهاست که معنایی وسیعتر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعهای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها عمل میکند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتیان ۸-۴: ۱۳ سخن به میان آمده است:
عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمیکند، هرگز به خود نمیبالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمیشود، خطاهای دیگران را به خاطر نمیسپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمیبرد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پاینده است. عشق هرگز شکست نمیخورد.
مباحث مربوط به تعریف عشق
در اغلب لغت نامهها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف میشود.
به طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیا مانند یک خانه معمولاً به صورت نگهداری و محافظت از آنها و یا پذیرش مسئولیت در قبال آنها همراه است.
«دوستی» - رابطه یا همکاری مناسب بین دوفرد.
«وصال» - ذوب شدن عاشق در معشوق؛ حالت نهایی عشق راستین.
«خانواده» - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.
«پیوند روحی» - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.
توماس جای اورد عشق رایک عمل اختیاری میداند که پاسخی احساسی به دیگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقا شخصیت صورت میپذیرد. اورد تعریف خود را در زمینههای دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده میداند. عشق یعنی با خدا تنها شدن.
معشوق در ادب فارسی
معشوق در ادب فارسی کنایه از فردی است که مورد عشق قرار گرفته، در مقابل وی عاشق قرار دارد. عموماً استنباط ما از معشوق، زن است.
لذت
لذت، طیف گستردهای از حالات ذهنی است که انسانها و دیگر حیوانات بعنوان چیزی مثبت، خوشیآور، یا باارزش تجربه میکنند. لذت شامل حالات ذهنی مشخصتری همچون شادی، تفنن، خوشی، خلسه، و رضامندی میباشد. در روانشناسی، اصل لذت، لذت را بعنوان یک ساز و کار بازخورد (مکانیسم فیدبک) مثبت توصیف میکند که موجودات زنده را در آینده به باز آفرینی شرایطی که لذتبخش یافتهاند ترغیب میکند. بر اساس این نظریه، به همین ترتیب موجودات زنده برای اجتناب از شرایطی که در گذشته موجب رنج شده نیز انگیخته میشوند.
تجربهٔ لذت، تجربهای ذهنی است و افراد مختلف، انواع و مقادیر متفاوتی از لذت را در شرایط یکسان تجربه خواهند کرد. بسیاری از تجربههای لذتبخش با ارضای محرکههای زیستی اساسی، همچون خوردن، ورزش یا رابطهٔ جنسی در ارتباط هستند. دیگر تجربههای لذتبخش با تجارب اجتماعی و محرکههای اجتماعی همچون تجربهٔ احساس فخر، سرشناسی، و خدمت در ارتباط هستند. تقدیر از بابت آثار و فعالیتهای فرهنگی همچون هنر، موسیقی، و ادبیات اغلب لذتبخش هستند.
در سالهای اخیر، پیشرفتهای قابلتوجهی در شناخت مکانیسمهای مغز که زمینهساز لذت هستند، صورت گرفته است. یکی از اکتشافات کلیدی توسط کنت بریج انجام شد که نشان داد لذت تجربهای یگانه نیست. بلکه، لذت از چندین فرایند مغزی شامل علاقه، تمایل، و فراگیری تشکیل شده است که توسط شبکههای مغزی مجزا، هرچند همپوشان، پشتیبانی میشوند. بطور خاص این پژوهش با بهرهگیری از واکنشهای عینی لذتمحور در انسانها و دیگر حیوانات صورت گرفته است، مثلاً بررسی حالات چهرهٔ مربوط به 'علاقه' و 'عدم علاقه' به ذوقیات همسان میان انسان و بسیاری از دیگر پستانداران.
زیبایی
زیبایی یکی از مفاهیم فلسفی و مفهومی پیچیده و انتزاعی است.
زیبایی میتواند یکی از خصوصیات فرد، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه ادراکی از لذت و یا رضایت را در دیگران ایجاد مینماید.
ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی میباشد. زیبایی به طور سنتی جزو ارزشهای نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده است.
ویل دورانت عقیده دارد زیبایی زاده میل است. یکی از نشانههای برجسته اینکه زیبایی زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست میدهد. آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را میخواهیم.
آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو گرفته آن را خوشایند یافتهاند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر گذشت انسان است.
زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر از عشق زن به مرد است اگر چه مدتش کوتاه تر است.
جرج سانتایانا عقیده دارد زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافتهاست (زیبایی وعده لذت است).
خودرو
خودرو همچنین اتومبیل یا ماشین و به زبان فارسی دری «موتِر» به وسیله نقلیه چرخداری گفته میشود که موتور خود را حمل میکند.
خودرو به وسایلی گفته میشود که بدون ارتباط با وسیله دیگر و به کمک نیروی ماشینی خود، قادر به حرکت باشد.

دید کلی
اصولاً برای تمام وسایلی که دارای منبع قدرت باشند و به خودی خود بتوانند حرکت کنند، میتوان واژهٔ خودرو را بکار برد. لیکن کاربرد این واژه در زبان ما دارای محدوده مشخصی است که معمولاً به وسایل متحرکی گفته میشود که همگی دارای حرکت بوده و با زمین در تماس هستند.
تاریخچه
شاید بتوان اولین ایدهٔ مکتوب در مورد وسیلهٔ نقلیهای را که بدون نیروی انسان یا حیوانات قادر به حرکت باشد، در ایلیاد اثر هومر یافت. در قسمتی از رمان، هفاستوس (خدای آتش و فلزکاری) یک سهچرخهٔ متحرک میسازد و از آن برای جابجایی استفاده میکند. اما در عالم واقع، این وسیله برای اولین بار در سال ۱۶۷۸ توسط پدر فردیناند فربیست مبلغ مسیحی بلژیکی در چین طراحی و ساخته شد که توسط
بخار کار میکرد. این خودرو اولیه ۶۵ سانتی متر طول داشت و به عنوان وسیله سرگرمی برای امپراطور چین ساخته شده بود. اولین اتومبیل واقعی با نیروی بخار که برای جابجائی انسان و بار بکار گرفته شد در سال ۱۷۶۷ توسط نیکلاس جوزف کان فرانسوی طراحی و ساخته شد. خودرو کان میتوانست ۴ تن بار به همراه ۲ خدمه را با سرعت ۷/۸ کیلومتر بر ساعت به حرکت در آورد. اولین تصادف خودروئی جهان نیز با این خودرو در سال ۱۷۷۱ اتفاق افتاد.
موتور احتراقی در سال ۱۸۶۰ میلادی بهوسیلهٔ یک بلژیکی به نام اتین لونوار اختراع شد. پس از آن، روند تکامل صنعت خودروسازی تداوم یافت و در بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۷۰ میلادی در اروپا اختراعات مختلفی به وسیله چند تن از مهندسان انجام گرفت.
نخستین خودرو با موتور برون سوز یک موتور کوچک بود که بر روی یک گاری کوچک نصب شد. این خودرو را زیگفرد مارکوس در سال ۱۸۷۴ میلادی در شهر وین ساخت. موتور این وسیله نقلیه، موتور بخاری یا موتور برون سوز نام گرفت. اما بهتدریج موتورهای برونسوز تبدیل به موتورهای درونسوز گردیدند. در موتورهای درونسوز، مخلوط هوا و گاز در داخل سیلندر به وسیله جرقه محترق میگردد. اولین نمونه موتور احتراق داخلی را یک مهندس آلمانی به نام نیکلاس اتو ساخت. موتورهای امروزی، در حقیقت نمونه تکامل یافته این موتور محسوب میشوند.
اختراع خودرو به کارل بنز نسبت داده میشود. او در سال ۱۸۸۵ موفق به ساخت اولین خودرو با موتور احتراقی گردید. در سال ۱۸۸۸ برتا بنر همسر کارل بنز اولین سفر خودروئی را با خودرو سه چرخ ساخت بنز انجام داد. در این سفر او فاصله ۱۰۶ کیلومتری مانهایم تا فورتزهایم را برای بر گرداندن فرزندانش ریچارد و یوگن بصورت رفت و طی کرد. او دلیل این سفر را دیدار مادرش در فورتزهایم ذکر کرد ولی در حقیقت هدف او از این سفر نشان دادن قابلیتهای خودرو بود.
درعین حال، برخی به اشتباه، هنری فورد را به عنوان مخترع خودرو میدانند. این اشتباه به این خاطر رخ میدهد که هنری فورد، در واقع، ایدهٔ تولید اتومبیل ارزان قیمت را تحقق بخشید و استفاده از خودرو را در مقیاس گسترده و توسط مردم عادی امکانپذیر نمود. هنری فورد در سال ۱۸۹۱ یک موتور کوچک گازوئیلی طراحی کرد و سه سال بعد، یک ماشین گازوئیلی ساخت که به نام کالسکه بدون اسب شناخته میشود. ۵ سال بعد، هنری فورد طراحی ماشینهای موسوم به مدل A و مدل T را آغاز کرد. او سرانجام توانست خط تولید و مونتاژ این اتومبیلها را توسعه دهد تا تولید ماشینها سریعتر و اقتصادیتر شود. مدل T اتومبیلی بود که در همه جای اروپا بهراحتی استفاده میشد و موتورش آنقدر قوی بودکه در زمینهای ناهموار به راحتی حرکت میکرد. این اتومبیل، به سادگی تعمیر میشد و حتی یک کشاورز با کمی دقت میتوانست قطعات معیوب آن را عوض کند. قیمت این اتومبیل در آن زمان، ۸۵۰ دلار بود. این قیمت اگرچه نسبت به درآمد مردمان عادی، قیمت بالایی محسوب میشد، ولی نسبت به اتومبیلهای زمان خودش بسیار ارزان بود.
چندی از مقاطع بسیار مهم و تحولات اساسی در تاریخچه خودرو :
سال ۱۷۶۷ میلادی: ساخت اولین وسیله نقلیه خودروئی قابل استفاده توسط کان
سال ۱۸۷۶ میلادی: ساخت موتور چهارزمانه توسط اتو و لانگن
سال ۱۸۸۳ میلادی: ساخت موتور کاربوراتوردار با دور زیاد توسط دیملر
سال ۱۸۸۴میلادی: ساخت اولین موتور سیکلت با قدرت ۲/۱ اسب بخار توسط دیلمر
سال ۱۸۸۵ میلادی:ساخت اتومبیل سه چرخه با دستگاه اشتعال برقی توسط بنز
سال ۱۸۹۳ میلادی: ساخت کاربراتورردولف دیزل
سال ۱۹۰۰ میلادی: طراحی ساختمان کلی اتومبیل به نحوی که امروزه هم رایج است
سال ۱۹۲۴ میلادی: ساخت یک خودرو با استفاده از موتور دیزل توسط کارخانه بنز
سال ۱۹۵۷ میلادی: ساخت موتور وانکل
ساختمان خودروها
هر خودرو را میتوان به هفت بخش کلی تقسیم کرد که عبارتاند از:
مولد قدرت(موتور): در این واحد که انرژی شیمیایی بنزین به انرژی مکانیکی تبدیل میشود حرارت ناشی از سوختن هیدروکربورها با بالاتر از ۷۰۰درجهٔ سانتیگراد میرسدکه به علت بازده مفید سیستم از هر ۴ قسمت حرارت تولید شده۱ قسمت به انرژی مکانیکی تبدیل میشدو بقیه به صورت هوای گرم یا دودهای حاصل از احتراق از موتور خارج میشود
در یک موتور در حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ قطعهٔ متحرک وجود دارد که همه نیاز به روغن کاری دارند با توجه به درست کار کردن سیستم روغنکاری و لی باز هم عمر مفید یک خودرو ۸ سال کار و یا پیمودن۱۵۰۰۰۰کیلومترمسافت است.در حقیقت، عملکرد موتور چهار مرحله است که به اختصار به توضیح آنها میپردازیم.
1. در مرحله اول، سوپاپ ورود هوا باز شده و با حرکت رو به پایین پیستون، مخلوط هوا و سوخت وارد سیلندر میشود.
2. در این مرحله، سوپاپها بسته شده و با حرکت رو به بالای پیستون، مخلوط هوا و سوخت به شدت فشرده میشود.
3. وقتی که پیستون به بالاترین سطح خود رسید، با جرقه زدن شمع، احتراق انجام میشود و نیروی حاصل از احتراق، پیستون را با فشار بسیار بالا به پایین هدایت میکند.
4. در مرحله آخر نیز سوپاپ خروجی باز شده و با حرکت رو به بالای پیستون، تمامی گازهای حاصل از احتراق، از سیلندر خارج میشوند. این چرخه چهار مرحلهای، به سرعت در موتور تکرار شده و موتور روشن میشود. گفتنی است، در خودروها، برای افزایش توان خروجی، از موتورهای 4، 6، 8، و یا 12 سیلندر استفاده میشود. در این فیلم[۲] کوتاه شما میتوانید بهخوبی با مطالب بالا آشنا شوید.
سیستم انتقال قدرت:این مجموعه وظیفه دارد قدرت تولیدی موتور را به چرخها انتقال دهد که شامل جعبه دنده یا مبدل گشتاور و سرعت، وکلاچ میباشد.
گروه فنر بندی و تعلیق:در اتومبیلهای جدید دستگاه فنر بندی در هر دقیقه بیش از ۱۰۰۰تا ۱۲۰۰بار نوسان میکند تا اتاق و شاسی، سرنشینان را در معرض ضربههای ناشی از ناهواریها ی جاده قرار ندهد
گروه چرخ بندی ترمزها:به طور متوسط در هر ۹۰۰۰۰کیلو متر مسافت پیموده شده یا هر شش سال کار خودرو هر چرخ حدود ۹۵ میلیون بار چرخش میکند
گروه بدنه و شاسی:بدنهٔ خودرهای جدید طوری ساخته میشود که بتواند تمامی قطعات را نگهداری کند در هر بدنهٔ خودرو حدود ۴۰متر مربع ورق فولادی به کار میرود که ضخامت آن۴/۰ تا ۲/۱می باشد
گروه هدایت و فرمان:نیروی متوسطی که لازم است تا بتوا خودرو را در یک پیچ معمولی هدایت کرد بین ۵ تا ۱۰ کیلوگرم میباشد ولی سیستمهای جدید فرمان ای نیرو را به حدود ۳۰گرم کاهش دادهاست
گروه مدارات الکتریکی:از باتریهای ۲۴،۱۲،۶ ولتی برای راه اندازی و روشن کردن موتور استفاده میشود سیستم جرقه زنی را تا ۳۰۰۰۰ولت افزایش داده برای جرقه زنی موتور اماده میکند در این گروه همچنین چراغهای روشنایی و علایم وبرف پاکنها و بخاری و دیگر وسایل الکتریکی نصب شدهاست
خودروی پرنده
خودروی برقی را یک شرکت فرانسوی طراحی نموده است.این خودرو پرنده که پگاس نام دارد می تواند تا ارتفاع 3 هزار متری سطح زمین پرواز کند. ارتش فرانسه از تولید این خودرو استقبال کرده و برای تولید هر دستگاه 60 هزار یورو سرمایه گذاری می کند. این خودرو توسط شرکت ویلون ساخته می شود و برای به پرواز درآمدن و به زمین نشستن به یکصد متر باند نیاز دارد و می تواند با سرعتی معادل 80 کیلومتر در ساعت در آسمان به حرکت درآید.همچنین در سطح زمین می تواند با سرعتی معادل یکصد کیلومتر در ساعت حرکت کند و میزان ذخیره سوخت آن برای پرواز به مدت 3 ساعت کافی است. طراح این خودرو که از سال 2008 بر روی این طرح کار می کند هدف از ساخت آن را تغییر کاربری سریع برای حرکت در زمین و آسمان اعلام کرده است، زیرا این خودرو به خاطر سبکی قادر است در اندک زمان ممکن از حرکت در آسمان به حرکت در سطح زمین و بالعکس مبادرت کند.ابراز امیدواری کرد که پس از پشت سر گذاردن مراحل آزمایشی، این خودرو در مرحله تولید انبوه با قیمتی معادل صد هزار یورو وارد بازار شود.
خودروی برقی
خودرو برقی به خودروی میگویند که از باتری جهت نیروی محرکه بهجای موتور درونسوز استفاده میکند.
اولین خودروهای برقی در قرن نوزدهم ظاهر شدند. تولید اینگونه خودروها با تولید انبوه اتومبیل احتراقی دچار افت شدید گردید. اما برخی خودروهای برقی همانند تسلا رودستر (یک خودروی لوکس برقی) و جنرال موتورز ایوی-۱ موفقیت آمیز بودهاند.
برخی نمونه خودروی برقی
خودروی تماماً الکتریکی Tesla Model S، سریعترین خودروی سدانی است که تاکنون در آمریکا ساخته شده. جالب است بدانید که 0 تا 100 این خودرو چیزی درحدود 3.9 ثانیه است. قدرت موتور این خودرو 416 اسب بخار معادل یک Audi R8 تولید شرکت تیونیگ "منصوری" است. در Tesla Model S که از بدنهای آلومینیومی ساخته شده است، یک موتور الکتریکی 16,000 دوربردقیقه با گشتاور 600 نیوتن-متر بهکار رفته است. این موتور توسط تعداد بسیار زیادی از پکیجهای باتری متشکل از 7,000 سلول لیتیم ـ یون که در کف خودرو جاسازی شدهاند، به چرخش درمیآید و نکته قابلتوجه همین باتریها هستند که وزنی در حدود 455 کیلوگرم دارند. باتریها در هر شکل و اندازهای میتوانند باشند. شارژ باتریهای این خودرو از طریق شارژرهای 110 ولت یا 220 ولت خانگی به راحتی امکانپذیر است.
REVA
خودروی REVAi که در بریتانیا به نام G-Wiz شناخته میشود یک خودروی کوچک الکتریکی است که به وسیله تولیدکننده هندی به نام REVA Electric و از سال ۲۰۰۱ تولید میگردد. شرکت REVA تا سال ۲۰۱۱ بیش از ۴۰۰۰ دستگاه از این نوع خودرو را در ۲۶ کشور جهان به فروش رساندهاست. در بسیاری از کشورها REVAi استانداردهای کافی جهت به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک خودروی کامل را بدست نیاورده به نحوی که در سایر کلاسها نظیر خودروی شبه برقی در آمریکا و چهارچرخه موتوری در اروپا طبقهبندی شدهاست. این خودرو در ابتدا تحت نام REVA شناخته میشد که بعداً با تغییرات و بهینه سازیهای انجام شده بر روی آن تحت نام REVAi و با قابلیتهای بهتر عرضه گردید. رویهمرفته مدل قدیمی و جدید آن لقب پرفروشترین خودروی برقی جهان را تا اواخر سال ۲۰۰۹ به خود اختصاص دادهاست.
طراحی
REVAi یک خودروی هاچ بک ۳ در و کوچک است که دارای ابعاد 2.6m طول، 1.3mعرض و 1.5m ارتفاع میباشد. این خودرو قابلیت حمل ۲ بزرگسال در جلو و ۲ کودک را در صندلیهای عقب دارا بوده و صندلیهای عقب میتوانند به منظور ایجاد فضا برای حمل بار بیشتر کاملاً خوابانده شوند. حداکثر وزن مسافر و بار این خودرو به صورت توام ۲۷۰ کیلوگرم میباشد. REVAi به منظور سفرهای درون شهری و به ویژه تردد بین منزل و محل کار خصوصاً در ترافیکهای سنگین طراحی شده و در اروپا این خودرو تحت عنوان چهارچرخه سنگین (Category L7) طبقه بندی شدهاست. این خودرو دارای اجازه صادرات به آمریکا است به شرطی که دارای محدودکننده سرعت به کمتر از ۲۵ مایل در ساعت بوده و به منظور رفتوآمدهای کوتاه (Neighborhood Electric Vehicle) از آن استفاده گردد.
ریزترین خودروی برقی جهان
خودروهای برقی متعددی طی سالهای گذشته تولید شدهاند که از ابعاد کوچکی برخوردار بودهاند، با این همه تمامی این خودروهای کوچک در مقایسه با خودروی برقی که دانشمندان سوئیسی ابداع کردهاند بسیار غول پیکر به شمار میروند. به گزارش خبرگزاری مهر، گروه سوئیسی «امپتا» طی همکاری با دانشمندان هلندی دانشگاه گرونینگن یکی از بی نظیرترین خوردوهای برقی جهان را ساختهاند که ابعاد آن 4x2 نانومتر است.
این نانوخودرو که از یک تک مولکول ساخته شده دارای چهار چرخ است که عملکرد هر یک از چرخها مشابه چرخی با موتور مجزا است. این خودرو میتواند در مسیری مستقیم بر روی سطحی مسی حرکت کند و به جای حمل باتری برق مورد نیاز خود را از سر «میکروسکوپ پویشی تونلی» که بالای آن قرار خواهد گرفت، تامین کند.
این نانوخودرو برای هر نیم دوری که چرخهایش خواهند زد به ۵۰۰ میلی ولت انرژی نیاز خواهد داشت. زمانی که خودرو وارد یک دست انداز میشود، الکترونها از میان مولکول نفوذ کرده و منجر به تغییرات ساختاری برگشت پذیری در هریک از موتورها یا چرخها میشوند. این تغییرات باعث میشوند هر چهار چرخ به صورت همزمان به جلو حرکت کنند.
بر اساس گزارش گیزمگ، اجرایی کردن این کار برای هماهنگ سازی حرکت همزمان چرخها در عمل بسیار دشوار است با این همه در نهایت پس از ۱۰ تحریک الکتریکی، نانوخودرو توانست ۶ نانومتر به جلو حرکت کند.
ماشینی کردن
ماشینی کردن یا مکانیزه کردن یا مکانیزاسیون به معنی انجام کار به وسیلهٔ ماشین است.در مکانیزاسیون٬ فعالیت ماشین٬ جایگزین یا مکمل فعالیت انسان در پردازش اطلاعات یا تولید محصول میشود. در مکانیزاسیون برخلاف اتوماسیون٬ ماشین الزاماً توسط انسان هدایت میگردد.
خودرو همچنین اتومبیل یا ماشین و به زبان فارسی دری «موتِر» به وسیله نقلیه چرخداری گفته میشود که موتور خود را حمل میکند.
خودرو به وسایلی گفته میشود که بدون ارتباط با وسیله دیگر و به کمک نیروی ماشینی خود، قادر به حرکت باشد.

دید کلی
اصولاً برای تمام وسایلی که دارای منبع قدرت باشند و به خودی خود بتوانند حرکت کنند، میتوان واژهٔ خودرو را بکار برد. لیکن کاربرد این واژه در زبان ما دارای محدوده مشخصی است که معمولاً به وسایل متحرکی گفته میشود که همگی دارای حرکت بوده و با زمین در تماس هستند.
تاریخچه
شاید بتوان اولین ایدهٔ مکتوب در مورد وسیلهٔ نقلیهای را که بدون نیروی انسان یا حیوانات قادر به حرکت باشد، در ایلیاد اثر هومر یافت. در قسمتی از رمان، هفاستوس (خدای آتش و فلزکاری) یک سهچرخهٔ متحرک میسازد و از آن برای جابجایی استفاده میکند. اما در عالم واقع، این وسیله برای اولین بار در سال ۱۶۷۸ توسط پدر فردیناند فربیست مبلغ مسیحی بلژیکی در چین طراحی و ساخته شد که توسط
بخار کار میکرد. این خودرو اولیه ۶۵ سانتی متر طول داشت و به عنوان وسیله سرگرمی برای امپراطور چین ساخته شده بود. اولین اتومبیل واقعی با نیروی بخار که برای جابجائی انسان و بار بکار گرفته شد در سال ۱۷۶۷ توسط نیکلاس جوزف کان فرانسوی طراحی و ساخته شد. خودرو کان میتوانست ۴ تن بار به همراه ۲ خدمه را با سرعت ۷/۸ کیلومتر بر ساعت به حرکت در آورد. اولین تصادف خودروئی جهان نیز با این خودرو در سال ۱۷۷۱ اتفاق افتاد.
موتور احتراقی در سال ۱۸۶۰ میلادی بهوسیلهٔ یک بلژیکی به نام اتین لونوار اختراع شد. پس از آن، روند تکامل صنعت خودروسازی تداوم یافت و در بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۷۰ میلادی در اروپا اختراعات مختلفی به وسیله چند تن از مهندسان انجام گرفت.
نخستین خودرو با موتور برون سوز یک موتور کوچک بود که بر روی یک گاری کوچک نصب شد. این خودرو را زیگفرد مارکوس در سال ۱۸۷۴ میلادی در شهر وین ساخت. موتور این وسیله نقلیه، موتور بخاری یا موتور برون سوز نام گرفت. اما بهتدریج موتورهای برونسوز تبدیل به موتورهای درونسوز گردیدند. در موتورهای درونسوز، مخلوط هوا و گاز در داخل سیلندر به وسیله جرقه محترق میگردد. اولین نمونه موتور احتراق داخلی را یک مهندس آلمانی به نام نیکلاس اتو ساخت. موتورهای امروزی، در حقیقت نمونه تکامل یافته این موتور محسوب میشوند.
اختراع خودرو به کارل بنز نسبت داده میشود. او در سال ۱۸۸۵ موفق به ساخت اولین خودرو با موتور احتراقی گردید. در سال ۱۸۸۸ برتا بنر همسر کارل بنز اولین سفر خودروئی را با خودرو سه چرخ ساخت بنز انجام داد. در این سفر او فاصله ۱۰۶ کیلومتری مانهایم تا فورتزهایم را برای بر گرداندن فرزندانش ریچارد و یوگن بصورت رفت و طی کرد. او دلیل این سفر را دیدار مادرش در فورتزهایم ذکر کرد ولی در حقیقت هدف او از این سفر نشان دادن قابلیتهای خودرو بود.
درعین حال، برخی به اشتباه، هنری فورد را به عنوان مخترع خودرو میدانند. این اشتباه به این خاطر رخ میدهد که هنری فورد، در واقع، ایدهٔ تولید اتومبیل ارزان قیمت را تحقق بخشید و استفاده از خودرو را در مقیاس گسترده و توسط مردم عادی امکانپذیر نمود. هنری فورد در سال ۱۸۹۱ یک موتور کوچک گازوئیلی طراحی کرد و سه سال بعد، یک ماشین گازوئیلی ساخت که به نام کالسکه بدون اسب شناخته میشود. ۵ سال بعد، هنری فورد طراحی ماشینهای موسوم به مدل A و مدل T را آغاز کرد. او سرانجام توانست خط تولید و مونتاژ این اتومبیلها را توسعه دهد تا تولید ماشینها سریعتر و اقتصادیتر شود. مدل T اتومبیلی بود که در همه جای اروپا بهراحتی استفاده میشد و موتورش آنقدر قوی بودکه در زمینهای ناهموار به راحتی حرکت میکرد. این اتومبیل، به سادگی تعمیر میشد و حتی یک کشاورز با کمی دقت میتوانست قطعات معیوب آن را عوض کند. قیمت این اتومبیل در آن زمان، ۸۵۰ دلار بود. این قیمت اگرچه نسبت به درآمد مردمان عادی، قیمت بالایی محسوب میشد، ولی نسبت به اتومبیلهای زمان خودش بسیار ارزان بود.
چندی از مقاطع بسیار مهم و تحولات اساسی در تاریخچه خودرو :
سال ۱۷۶۷ میلادی: ساخت اولین وسیله نقلیه خودروئی قابل استفاده توسط کان
سال ۱۸۷۶ میلادی: ساخت موتور چهارزمانه توسط اتو و لانگن
سال ۱۸۸۳ میلادی: ساخت موتور کاربوراتوردار با دور زیاد توسط دیملر
سال ۱۸۸۴میلادی: ساخت اولین موتور سیکلت با قدرت ۲/۱ اسب بخار توسط دیلمر
سال ۱۸۸۵ میلادی:ساخت اتومبیل سه چرخه با دستگاه اشتعال برقی توسط بنز
سال ۱۸۹۳ میلادی: ساخت کاربراتورردولف دیزل
سال ۱۹۰۰ میلادی: طراحی ساختمان کلی اتومبیل به نحوی که امروزه هم رایج است
سال ۱۹۲۴ میلادی: ساخت یک خودرو با استفاده از موتور دیزل توسط کارخانه بنز
سال ۱۹۵۷ میلادی: ساخت موتور وانکل
ساختمان خودروها
هر خودرو را میتوان به هفت بخش کلی تقسیم کرد که عبارتاند از:
مولد قدرت(موتور): در این واحد که انرژی شیمیایی بنزین به انرژی مکانیکی تبدیل میشود حرارت ناشی از سوختن هیدروکربورها با بالاتر از ۷۰۰درجهٔ سانتیگراد میرسدکه به علت بازده مفید سیستم از هر ۴ قسمت حرارت تولید شده۱ قسمت به انرژی مکانیکی تبدیل میشدو بقیه به صورت هوای گرم یا دودهای حاصل از احتراق از موتور خارج میشود
در یک موتور در حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ قطعهٔ متحرک وجود دارد که همه نیاز به روغن کاری دارند با توجه به درست کار کردن سیستم روغنکاری و لی باز هم عمر مفید یک خودرو ۸ سال کار و یا پیمودن۱۵۰۰۰۰کیلومترمسافت است.در حقیقت، عملکرد موتور چهار مرحله است که به اختصار به توضیح آنها میپردازیم.
1. در مرحله اول، سوپاپ ورود هوا باز شده و با حرکت رو به پایین پیستون، مخلوط هوا و سوخت وارد سیلندر میشود.
2. در این مرحله، سوپاپها بسته شده و با حرکت رو به بالای پیستون، مخلوط هوا و سوخت به شدت فشرده میشود.
3. وقتی که پیستون به بالاترین سطح خود رسید، با جرقه زدن شمع، احتراق انجام میشود و نیروی حاصل از احتراق، پیستون را با فشار بسیار بالا به پایین هدایت میکند.
4. در مرحله آخر نیز سوپاپ خروجی باز شده و با حرکت رو به بالای پیستون، تمامی گازهای حاصل از احتراق، از سیلندر خارج میشوند. این چرخه چهار مرحلهای، به سرعت در موتور تکرار شده و موتور روشن میشود. گفتنی است، در خودروها، برای افزایش توان خروجی، از موتورهای 4، 6، 8، و یا 12 سیلندر استفاده میشود. در این فیلم[۲] کوتاه شما میتوانید بهخوبی با مطالب بالا آشنا شوید.
سیستم انتقال قدرت:این مجموعه وظیفه دارد قدرت تولیدی موتور را به چرخها انتقال دهد که شامل جعبه دنده یا مبدل گشتاور و سرعت، وکلاچ میباشد.
گروه فنر بندی و تعلیق:در اتومبیلهای جدید دستگاه فنر بندی در هر دقیقه بیش از ۱۰۰۰تا ۱۲۰۰بار نوسان میکند تا اتاق و شاسی، سرنشینان را در معرض ضربههای ناشی از ناهواریها ی جاده قرار ندهد
گروه چرخ بندی ترمزها:به طور متوسط در هر ۹۰۰۰۰کیلو متر مسافت پیموده شده یا هر شش سال کار خودرو هر چرخ حدود ۹۵ میلیون بار چرخش میکند
گروه بدنه و شاسی:بدنهٔ خودرهای جدید طوری ساخته میشود که بتواند تمامی قطعات را نگهداری کند در هر بدنهٔ خودرو حدود ۴۰متر مربع ورق فولادی به کار میرود که ضخامت آن۴/۰ تا ۲/۱می باشد
گروه هدایت و فرمان:نیروی متوسطی که لازم است تا بتوا خودرو را در یک پیچ معمولی هدایت کرد بین ۵ تا ۱۰ کیلوگرم میباشد ولی سیستمهای جدید فرمان ای نیرو را به حدود ۳۰گرم کاهش دادهاست
گروه مدارات الکتریکی:از باتریهای ۲۴،۱۲،۶ ولتی برای راه اندازی و روشن کردن موتور استفاده میشود سیستم جرقه زنی را تا ۳۰۰۰۰ولت افزایش داده برای جرقه زنی موتور اماده میکند در این گروه همچنین چراغهای روشنایی و علایم وبرف پاکنها و بخاری و دیگر وسایل الکتریکی نصب شدهاست
خودروی پرنده
خودروی برقی را یک شرکت فرانسوی طراحی نموده است.این خودرو پرنده که پگاس نام دارد می تواند تا ارتفاع 3 هزار متری سطح زمین پرواز کند. ارتش فرانسه از تولید این خودرو استقبال کرده و برای تولید هر دستگاه 60 هزار یورو سرمایه گذاری می کند. این خودرو توسط شرکت ویلون ساخته می شود و برای به پرواز درآمدن و به زمین نشستن به یکصد متر باند نیاز دارد و می تواند با سرعتی معادل 80 کیلومتر در ساعت در آسمان به حرکت درآید.همچنین در سطح زمین می تواند با سرعتی معادل یکصد کیلومتر در ساعت حرکت کند و میزان ذخیره سوخت آن برای پرواز به مدت 3 ساعت کافی است. طراح این خودرو که از سال 2008 بر روی این طرح کار می کند هدف از ساخت آن را تغییر کاربری سریع برای حرکت در زمین و آسمان اعلام کرده است، زیرا این خودرو به خاطر سبکی قادر است در اندک زمان ممکن از حرکت در آسمان به حرکت در سطح زمین و بالعکس مبادرت کند.ابراز امیدواری کرد که پس از پشت سر گذاردن مراحل آزمایشی، این خودرو در مرحله تولید انبوه با قیمتی معادل صد هزار یورو وارد بازار شود.
خودروی برقی
خودرو برقی به خودروی میگویند که از باتری جهت نیروی محرکه بهجای موتور درونسوز استفاده میکند.
اولین خودروهای برقی در قرن نوزدهم ظاهر شدند. تولید اینگونه خودروها با تولید انبوه اتومبیل احتراقی دچار افت شدید گردید. اما برخی خودروهای برقی همانند تسلا رودستر (یک خودروی لوکس برقی) و جنرال موتورز ایوی-۱ موفقیت آمیز بودهاند.
برخی نمونه خودروی برقی
خودروی تماماً الکتریکی Tesla Model S، سریعترین خودروی سدانی است که تاکنون در آمریکا ساخته شده. جالب است بدانید که 0 تا 100 این خودرو چیزی درحدود 3.9 ثانیه است. قدرت موتور این خودرو 416 اسب بخار معادل یک Audi R8 تولید شرکت تیونیگ "منصوری" است. در Tesla Model S که از بدنهای آلومینیومی ساخته شده است، یک موتور الکتریکی 16,000 دوربردقیقه با گشتاور 600 نیوتن-متر بهکار رفته است. این موتور توسط تعداد بسیار زیادی از پکیجهای باتری متشکل از 7,000 سلول لیتیم ـ یون که در کف خودرو جاسازی شدهاند، به چرخش درمیآید و نکته قابلتوجه همین باتریها هستند که وزنی در حدود 455 کیلوگرم دارند. باتریها در هر شکل و اندازهای میتوانند باشند. شارژ باتریهای این خودرو از طریق شارژرهای 110 ولت یا 220 ولت خانگی به راحتی امکانپذیر است.
REVA
خودروی REVAi که در بریتانیا به نام G-Wiz شناخته میشود یک خودروی کوچک الکتریکی است که به وسیله تولیدکننده هندی به نام REVA Electric و از سال ۲۰۰۱ تولید میگردد. شرکت REVA تا سال ۲۰۱۱ بیش از ۴۰۰۰ دستگاه از این نوع خودرو را در ۲۶ کشور جهان به فروش رساندهاست. در بسیاری از کشورها REVAi استانداردهای کافی جهت به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک خودروی کامل را بدست نیاورده به نحوی که در سایر کلاسها نظیر خودروی شبه برقی در آمریکا و چهارچرخه موتوری در اروپا طبقهبندی شدهاست. این خودرو در ابتدا تحت نام REVA شناخته میشد که بعداً با تغییرات و بهینه سازیهای انجام شده بر روی آن تحت نام REVAi و با قابلیتهای بهتر عرضه گردید. رویهمرفته مدل قدیمی و جدید آن لقب پرفروشترین خودروی برقی جهان را تا اواخر سال ۲۰۰۹ به خود اختصاص دادهاست.
طراحی
REVAi یک خودروی هاچ بک ۳ در و کوچک است که دارای ابعاد 2.6m طول، 1.3mعرض و 1.5m ارتفاع میباشد. این خودرو قابلیت حمل ۲ بزرگسال در جلو و ۲ کودک را در صندلیهای عقب دارا بوده و صندلیهای عقب میتوانند به منظور ایجاد فضا برای حمل بار بیشتر کاملاً خوابانده شوند. حداکثر وزن مسافر و بار این خودرو به صورت توام ۲۷۰ کیلوگرم میباشد. REVAi به منظور سفرهای درون شهری و به ویژه تردد بین منزل و محل کار خصوصاً در ترافیکهای سنگین طراحی شده و در اروپا این خودرو تحت عنوان چهارچرخه سنگین (Category L7) طبقه بندی شدهاست. این خودرو دارای اجازه صادرات به آمریکا است به شرطی که دارای محدودکننده سرعت به کمتر از ۲۵ مایل در ساعت بوده و به منظور رفتوآمدهای کوتاه (Neighborhood Electric Vehicle) از آن استفاده گردد.
ریزترین خودروی برقی جهان
خودروهای برقی متعددی طی سالهای گذشته تولید شدهاند که از ابعاد کوچکی برخوردار بودهاند، با این همه تمامی این خودروهای کوچک در مقایسه با خودروی برقی که دانشمندان سوئیسی ابداع کردهاند بسیار غول پیکر به شمار میروند. به گزارش خبرگزاری مهر، گروه سوئیسی «امپتا» طی همکاری با دانشمندان هلندی دانشگاه گرونینگن یکی از بی نظیرترین خوردوهای برقی جهان را ساختهاند که ابعاد آن 4x2 نانومتر است.
این نانوخودرو که از یک تک مولکول ساخته شده دارای چهار چرخ است که عملکرد هر یک از چرخها مشابه چرخی با موتور مجزا است. این خودرو میتواند در مسیری مستقیم بر روی سطحی مسی حرکت کند و به جای حمل باتری برق مورد نیاز خود را از سر «میکروسکوپ پویشی تونلی» که بالای آن قرار خواهد گرفت، تامین کند.
این نانوخودرو برای هر نیم دوری که چرخهایش خواهند زد به ۵۰۰ میلی ولت انرژی نیاز خواهد داشت. زمانی که خودرو وارد یک دست انداز میشود، الکترونها از میان مولکول نفوذ کرده و منجر به تغییرات ساختاری برگشت پذیری در هریک از موتورها یا چرخها میشوند. این تغییرات باعث میشوند هر چهار چرخ به صورت همزمان به جلو حرکت کنند.
بر اساس گزارش گیزمگ، اجرایی کردن این کار برای هماهنگ سازی حرکت همزمان چرخها در عمل بسیار دشوار است با این همه در نهایت پس از ۱۰ تحریک الکتریکی، نانوخودرو توانست ۶ نانومتر به جلو حرکت کند.
ماشینی کردن
ماشینی کردن یا مکانیزه کردن یا مکانیزاسیون به معنی انجام کار به وسیلهٔ ماشین است.در مکانیزاسیون٬ فعالیت ماشین٬ جایگزین یا مکمل فعالیت انسان در پردازش اطلاعات یا تولید محصول میشود. در مکانیزاسیون برخلاف اتوماسیون٬ ماشین الزاماً توسط انسان هدایت میگردد.
ساعت : 9:51 am | نویسنده : admin
|
پایگاه صنعتی |
مطلب قبلی